اقتصاد و سیاست در جهان امروز
در حدود 30 سال پیش اقتصاد و سیاست و فرهنگ کاملا جدا از یکدیگر بودند و جهان به دو قطب شوروی و آمریکا تفکیک شده بود. عدهای معتقد بودند که جهان پس از جنگ سرد، جهانی تک قطبی است که در آن ایالات متحده آمریکا یک ابرقدرت چهاربعدی محسوب می شد.
نظام بینالملل تا سال 2005 تحت تاثیر موضوع تروریسم و حملات آمریکا به افغانستان و عراق بود. اما این به خودی خود نتوانست کانونی برای شکل دان به نظم جهانی باشد. به عبارت دیگر موضوع امنیت بینالمللی نتوانست کانون تئوریک ساختار بینالملل قرار گیرد و با افزایش تدریجی قیمت نفت و ظهور روسیه، هند و چین به عنوان سه قطب جدید اقتصادی در جهان، ما به طرف یک نظام جدید بینالمللی حرکت کردیم. به عبارتی به نظر می رسید مبنای ساختار جدید بینالمللی، اقتصادی خواهد بود. البته با این تفاوت که کانون اقتصاد بینالمللی، زمانی آمریکا- اروپا و ژاپن بود ولی با گذشت زمان، بازیگران بسیار مهم و جدیدی به اقتصاد بینالملل اضافه شدهاند و سیاست جهانی را تحتالشعاع قرار دادهاند.
در جهان امروز، جهان مثلثی از سه کشور چین، آمریکا و روسیه می باشد که در راس این مثلث آمریکا قرار دارد.پس از آمریکا قدرت در دست چین است و بعد روسیه.
در دوره جنگ سرد سیاست از اقتصاد جدا بود. یعنی آمریکا در یک صحنه در پی تقابل ایدئولوژیک، سیاسی و نظامی با شوروی و در سطحی دیگر از روابط بینالملل نیز، به دنبال قدرت اقتصادی و فناوری خود بود. به همین دلیل برای آمریکا امکان تفکیک وجود داشت ولی امروز این تفکیک امکانپذیر نیست و ما وارد عرصه جدیدی شدهایم.
امروز شش کشور عضو اتحادیه اروپا 90 درصد از نیاز گاز خود را از روسیه میگیرند. 50 درصد نیاز گاز قاره اروپا را روسیه تامین و 30 درصد نیازهای نفتی این قاره را نیز مسکو فراهم میکند. نزدیک به 60 درصد گاز شرق اروپا را نیز روسیه تامین میکند. این موضوع باعث وابستگی متقابل اقتصادی و سیاسی شده است. به نظر میرسد که ذخایر نفت و گاز و درآمد قابل توجه روسیه از محل فروش نفت و گاز یک قدرت بازیگری سیاسی به این کشور داده است.
برای مطالعه کامل این مقاله را دانلود نمایید .